دوشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۶
نظرات: ۰
۰
-
[محمد صالح علا] من شب یلدا را خیلی دوست دارم! 

اگر کسی از محبوبش جدا شده باشد و در فراق باشد، یلدا شب سختی است و دیرتر می‌گذرد. من آرزو می‌کنم که هموطنانم، همان‌طور که اجداد ما این شب را برای همدلی و با هم بودن ابداع کردند؛ در شب یلدا بیشتر با هم باشند، همدل‌تر شوند و برای همدلی یک انار هم کافی است.

محمد صالح علا - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات|  من شب را دوست دارم؛ چرا که فکر می‌کنم تاریکی را روی شب کشیده‌ام. به همین خاطر تقریباً به‌ طور مادرزاد اهل شب بوده‌ام. بعدها هم نان‌آور شب شدم و کارم از شب بود. شب یلدا را هم دوست دارم، برای این‌ که همه شب‌ها زیبا و عاشقانه هستند و شب یلدا چکاد و اوج دوست‌داشتن است. یلدا یکی از رویدادهای خُنشان(مبارک) سرزمین ماست. د

ر ایران، اجداد ما هر رویداد زمینی‌آسمانی را به بهانه‌ای برای شادی‌ جمعی‌شان تبدیل می‌کردند و یلدا هم اگرچه شبی است مثل شب‌های دیگر، منتهی پدیده‌ای است برای شادی گروهی در سرزمین ما.  یلدا بارقه‌ای از همدلی تاریخی مردم ماست.

شادی در بین جمع اتفاق می‌افتد. در فرهنگ ایرانی ما، شادی به تنهایی و در خلوت اصلاً عقلانی نیست؛ مثلاً فرض کنید من پشت کجاوه دارم به سر کار می روم، بعد یاد چیز بامزه‌ای می‌افتم و تنهایی می‌خندم، ولی از دل هموطن هایم می‌شنوم که فکر می‌کنند من خل شدم که با خودم می‌خندم!

بنابراین، شادیِ تنهایی مذموم است و خوشبختانه شادی در فرهنگ ما یک پدیده جمعی است.  من شب یلدا را خیلی دوست دارم؛ نه‌تنها به خاطر انارش(چون من هله‌هوله را از غذا بیشتر دوست دارم. اصلاً اهل انارم و اهل سیب. البته در زندگی‌ام هیچ وقت سیبی را نچیدم. من اهل سیب و انار بادریزم)؛ ولی یک دلخوری هم از شب یلدا دارم. چرا که وقتی رصد می‌کنی، یک رنج طولانی‌تری در شب‌های زمستان هست.

برای آن دسته از هموطنانِ جان که خدای نکرده خانه‌شان تاریک است، گرسنه هستند یا غصه‌های دنباله‌داری دارند؛ یلدا شب جفاکارتر و بلندتری از دیگر شب‌هاست. 

اگر کسی از محبوبش جدا شده باشد و در فراق باشد، یلدا شب سختی است و دیرتر می‌گذرد. من آرزو می‌کنم که هموطنانم، همان‌طور که اجداد ما این شب را برای همدلی و با هم بودن ابداع کردند؛ در شب یلدا بیشتر با هم باشند، همدل‌تر شوند و برای همدلی، یک انار هم کافی است. نه تنها شادی که به نظر من، تنها خوردن هم امر قبیحی است. کاری کنیم که یلدا نه برای اقلیتِ مردم که برای بیشترشان جشن به حساب بیاید.

عشق چیزغریبی است. ما به دنیا آمدیم تا عاشق باشیم. ما با عشق، فرشته می‌شویم و با عشق، ابدی می‌شویم. عشق یعنی آن آب حیاتی که  از دیرینه سال، از اولین دستنوشته بشری روی خشت، همه به دنبالش بودند. ما می‌خواهیم جاودانه باشیم و دلیل میل مان به جاودانگی، عشق است.

جهان بدون عشق، جهانی عبوس و تلخ است. جهان بدون عشق، ارزش زندگی و ارزش این که آدمی خودش را معطل کند ندارد. ما که برای خوردن و خوابیدن نیامدیم. عشق، ما را معنی می‌کند که برای چه اینجا آمده‌ایم و چه کاره‌ایم.

ما از حرف‌هایی که می‌زنیم، کتابی که می‌خوانیم، موسیقی یی که می‌شنویم، تصویری که می‌بینیم، درست شدیم. ما شبیه آن کوچه‌ای هستیم که در آن قدم می‌زنیم. ما شبیه خیالات مان هستیم. به قول مولانا:«خیال، ما را باغ به باغ می‌برد»؛ دکان به دکان. ما همه در پیِ عشقیم و عشق در ادبیات یا نحله‌ای از ادبیات، دست بالاتری داشته و شاهِ ادبیات عاشقانه، شعر و ترانه است.

شاهزاده سرزمین ادبیات عاشقانه، غزل است. غزلی که به عشق می‌پردازد، همه‌اش صحبت از محبوب است و حافظ عزیز، قله این عشق بازی و بلد بلدها است. حافظ حُسنی که دارد این است که به داد همه‌مان می‌رسد. هرکسی می‌تواند از حافظ به اندازه توانایی خودش برداشت کند. غزل‌های حافظ هیچ عاشقی را رد نمی‌کند و حافظ خواندن در واقع بهانه‌ای است برای عاشقی. شب یلدا جای همین حرف‌هاست. ما در پی عشق می‌گردیم و عشق هم در غزلیات حافظ به وفور یافت می‌شود.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی